جائی که باید باشم....
04 اسفند 1392 توسط احمدپور
جائی که باید باشم اینجا نیست
این زندگی درچشم من فانیست
دوراز تو مثل شعله می سوزم
زخمت به جانم کهنه و کاریست
درسایه ی ابــــــــــــــر نگاه تو
دریــــــــــای قلبم ساکت وآبیست
مولا ندارم تحفه ای جز اشک
خود شاهدی دستان من خالیست
من درمسیرت لالـــــه می کارم
دریای خون از دیده ام جاریست
عشقت برای ایــــــــن دل خسته
تا بی نهایت،تا ابــــــــد کافیست
معصومه احمدپور