شیعه واقعی
شهید بهشتی: شما پیروان علی ع همت کنید علی ع را خوب بشناسید تا بتوانید شیعه علی ع باشیدو الا
شیعه علی ع نیستید شیعه اسم علی هستید… شیعه قبر علی هستید… شیعه بارگاه علی هستید
شهید بهشتی: شما پیروان علی ع همت کنید علی ع را خوب بشناسید تا بتوانید شیعه علی ع باشیدو الا
شیعه علی ع نیستید شیعه اسم علی هستید… شیعه قبر علی هستید… شیعه بارگاه علی هستید
د حاج محمد اسماعیل دولابی :
دعا بکن ولی اگر اجابت نشد با خدا دعوا نکن ،
میانه ات با او بهم نخورد چون تو جاهلی و او عالم و خبیر .
وقتی به خدا بگویی خدایا من غیر از تو کسی را ندارم
خدا غیورست و خواسته ات را اجابت می کند .
اگر می خواهید دعایتان گیرا شود دوستان و همسایگان و
اهل مملکتتان را جلو بیندازید و اول برای ايشان دعا کنید .
آیت الله بهجت فومنی :
هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست !!
زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد .
ای کاش من هم مثل او به خدایم ایمان داشتم !
حضرت علامه طباطبایی :
«[ویدرون بالحسنه السیئة (رعد/۲۲»]
مومنان زشتی را با نیکی دفع می کنند،
معنای آیه این است که وقتی به گناهی تصادفا آلوده می شوند کار نیکی می کنند که نیکی اش از بدی آن گناه
بیشتر است
و یا حداقل معادل آن است و آثار سوء آن را جبران می کند؛
……………………………………
برگرفته از کتاب «حکمت زلال» ص
روزي در خدمت مقام معظم رهبري بودم كه فرمودند: من در زمان جنگ، هميشه با لباس نظامي در جبهه ها حاضر مي شدم. اما ترديد داشتم كه آيا مصلحت همين است كه من لباس نظامي را بپوشم يا با همان لباس روحاني در جبهه ها حضور پيداكنم؟! يك روز پنجشنبه كه از جبهه به منظور شركت در نماز جمعه به تهران آمدم براي دادن گزارش مستقيماً از فرودگاه به جماران رفتم، امام ( ره) در پشت پنجره ايستاده بودند. من مشغول باز كردن بند پوتين ها شدم و اين كار مدتي طول كشيد . حضرت امام ( ره) همچنان ايستاده بودند و با لبخندي ، به دقت مرا نگاه مي كردند . چون وارد اتاق شدم و دست امام را بوسيدم، ايشان دستي به شانه من زدند و فرمودند : زماني پوشيدن لباس سربازي در عرف ما خلاف مروت بود، ولي الآن مي بينم برازنده ماست ! با اين كلام دلرباي امام ، ترديد از دلم بيرون رفت و هميشه از پوشيدن لباس نظامي لذّت مي بردم!
حجت الاسلام والمسلمين ذوالنوري :
۱- شب زنده داری بر عمر و روزیتان میافزاید.
۲-پیامبران و اوصیاء الهی برای این که طمعی به بیت المال نداشته باشند هر کدامشان مشغول کاری بودند.
۳- عاقل بدون ایمان، شیطان است.
4- عمر شما در اثر خدمت به مردم زیاد میشود.
۵- اگر خدا را میخواهی باید از خودیت خودت بگذری.
۶- باید عمل به دستورات و اوامر معصومین سلام الله علیهم کرد، نه این که ما بتوانیم مثل آنها بشویم.
۷- حضرت ملک الموت علیه السلام به صورت عمل خودمان ظاهر میشود.
۸- در اولین قدم سیر و سلوک، پروردگار متعال آزمایش را شروع میکند.
9- مقام مراقبه یعنی این که سالک تمام و کمال در محضر و حضور حضرت حق قرار دارد.
۱۰- اول سفر الی الله سحرخیزی است.
آیت الله بهجت قدس سره میفرمود: كسی در حرم حضرت رضا علیه السلام برای برآورده شدن حوائجش
ختمی گرفت و گویا یكی از حاجاتش درخواست «طی الارض» بوده! توفیق زیارت امام رضا علیه السلام را ،
در عالم رؤیا و یا مكاشفه ، پیدا میكند. به او میفرمایند: «هر چه هست، در تقوا است».
روزی به اتفاق یكی از عباد صالح خدارحمهالله رفتیم خدمت حضرت آیت الله بهجت. یكی از دوستان از این بنده
صالح خدا سؤال كرد: شما «طی الارض» دارید؟ در جوابش فرمود: بالاتر از «طی الارض» دارم! پرسید:
چیست؟! فرمود: «محبت خدا» را دارم كه بالاتر از طی الارض است. آقای بهجت نیز عاشق خدا بود. قلب
نورانیاش مملوّ از محبت خدا بود. آن بندگی و آن تقوا، حاصلش این میشود.
یادش بخیر و خدا رحمتش کنه ، خیلی تعریفشون رو شنیده بودم ، می گفتن استاد اخلاق هست . سال 87 رو میگم ، هنوز طلبه نشده بودم . می گفتن هر دو هفته یک بار پنجشنبه ها برای درس اخلاق تشریف میارن قم و برخی از اساتید ما از اهواز خدمت ایشون می رسیدن . یک روز برای انجام کاری به شهر مقدس قم اومدم ، ظاهرا قرار بود خداوند توفیق زیارت این عالم بزرگوار رو نصیبم کنه ، اونقدر کارم طول کشید تا پنجشنبه شد و به زینبیه ای ( اسم مکان ، زینبیه بود ) که ایشون تشریف میارن رفتم .
ایشون صحبت می کرد و طلبه ها رو نصیحت می کرد ، اما من مبهوت عظمت ایشون ، واقعا شیرین صحبت می کرد برخلاف آنچه در مورد اساتید اخلاق و علما شنیده بودیم ، ایشون خیلی عامیانه صحبت می کردند و البته بسیار شوخ طبع .
یکی از طلبه ها در مورد خیر دنیا و آخرت از ایشون سوال کرد و در جواب طلبه پرسشگر فرمود : طلبه ها ! خیر دنیا و آخرت در انجام واجبات و ترک محرمات هست ، پول زیاد می خواهید ؟ همسر مومن و خوب می خواهید ؟ بهشت را می خواهید ؟ پس واجبات را ترک نکنید و از محرمات دوری کنید .
خدا رحمتشون کنه ، امسال در جمع ما نیستن ، آیت الله خوشوقت رو عرض می کنم واقعا استاد اخلاقی بودن که همنشینی با ایشون لذت بخش بود . در مورد نصیحت ایشون هر چی فکر کردم ، دیدم حق با ایشون هست ، هر آنچه انسان می طلبد در همین دو جمله هست : انجام واجبات و ترک محرمات .
عارف مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح میکنند:
سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟
بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچهای هستیم که پدرش
دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور میکنند.
بچه جلب ویترین مغازهها میشود و دست پدر را رها میکند و در بازار گم میشود و وقتی متوجه میشود که
دیگر پدر را نمیبیند، گمان میکند پدرش گم شده است. در حالی که در واقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء
پدران خلق اند و دست خلائق را میگیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب
متاعهای دنیا شدهاند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شدهاند.
امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشتهایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او
حاضر است. چشمت رو که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی.
« خیلی سال پیش ، ناگهان متوجه شدم که رفتارهای من عوض شده است. خیلی بد رفتار شده بودم ، خیلی گناهانی که پیشتر از آنها دوری می کردم مرتکب می شدم - هم زبانی و هم غیر زبانی - و کلاً متوجه شدم از آن شخص یکی دو ماه پیش ، بسیار فاصله گرفته ام . فکر می کنم آن روزها حاج آقا مجتبی جلسه نداشت ؛ رفتم مسجد جامع چهلستون که ظهرها نماز می خواند . بعد از نماز به ایشان ماجرا را گفتم.
حاج آقا پرسید: شغلت را عوض کرده ای؟
گفتم : نه دیگر سؤال دوم را نپرسید. گفت: نماز اول وقتت را ترک کرده ای. برو رعایت کن، حل می شود ناگهان یادم آمد کلاس های کانون زبان که همیشه ساعت یک بعد از ظهر تشکیل می شود ، به علت تغییر ساعت رسمی کشور در دو نیمسال اول و دوم ، درست مصادف شده است با اذان و نماز ظهر و عصر و من نمازم را وقتی به روزنامه می رسم ، با دو سه ساعتی تأخیر می خوانم .
همان طور که مسیر بازار تا روزنامه را رکاب می زدم ، به این فکر می کردم که چگونه حاجی مثل یک طبیب، اول یک سؤال کرد و بعد بدون اینکه سؤال دیگری بکند، درد را تشخیص داد و نسخه را پیچید. »
منبع : جهان نیوز /
به گزارش افکارنیوز، یکی از شاگردان قدیمی آیت الله بهجت نقل میکند:
زمانی یکی از علمای شمال آمد و مهمان بنده شد، به همراه آن عالم
روزی به مسجد رفتیم و آقا(آیت الله بهجت) را زیارت کردیم. آن عالم به ایشان
گفت: یک بار تابستان مشهد بودم و آنجا یکی از شما انتقاد و بدگویی میکرد.
من با او به جر و بحث پرداختم و گفتم: این حرفها چیست که میگویی؟ اما
آقا در جواب او فرمودند: چرا خشم کردی؟ آن عالم گفت: آخر هر چه میگفت
در شما نیست و شما منزه از این مسائل هستید. شما با این وضع گرویده به
دنیا؟! آقا فرمودند: حالا بیش از این دستمان نمیرسد. من گریهام گرفت.
گفتم: خدایا، این چه میگوید؟ دیوار خانهاش ترک پیدا کرده بود، حدود پانزده
سال آن ترک دیوار ذره ذره زیاد میشد، یک وقتی مهمان تهرانی داشتند که
یک روز میخواست آنجا بماند، حاج علی آقا بهجت نقل کردند که پسرشان
آمد در اتاق بخوابد، چشمش افتاد به آن سوراخ دیوار، بلند شد و ترسید. گفت:
از آنجا مار و عقرب بیرون میآید، گفتند: اینجا اصلا مار و عقرب ندارد. گفت نه
من اینجا نمیخوابم. با این حال میفرمود: بیش از این شاید دستم نمیرسد.
و چرا اینگونه نباشد که علی علیه السلام فرمود: مومن همواره به نفس خود
بدبین و مظنون است و هیچگاه خود را در زمره نجات یافتگان نمیبیند.