تو کجائی گل نرگس؟
23 مرداد 1393 توسط احمدپور
عصريك جمعه دلگير،دلم گفت بگويم بنويسم
كه چراعشق به انسان نرسيده است؟
چرا آب به گلدان نرسيده است؟
چرالحظه باران نرسيده است؟
…وهركسي كه در اين خشكي دوران به لبش جان نرسيده است،
به ايمان نرسيده است.
وغم عشق به پايان نرسيده است.
بگو حافظ دل خسته زشيرازبيايدبنويسدكه هنوزم كه هنوزاست،
چرايوسف گمگشته به كنعان نرسيده است؟
چراكلبه احزان به گلستان نرسيده است؟
دل عشق ترك خورد،گل زخم نمك خورد،زمين مرد،
خداوند گواه است،دلم چشم به راه است؛ ودرحسرت يك پلك نگاه است.
ولي حيف نصيبم فقط آه است و همين آه خدايا برسد كاش به جايي؛
برسد كاش صدايم به صدايي…
عصراين جمعه دلگير وجود توكناردل هربيدل آشفته شود حس،
توكجايي گل نرگس؟