بوی عطر نرگس
02 آذر 1391 توسط احمدپور
باز بوی عطر نرگس بر فضای صبح طنین افکنده و بلبلان با صدای دل انگیز خویش همه را
مبهوت خویش ساختند.گلی با ناز، نازنین تر شده و صورتش را با شبنم نقاشی کرده و سرخی
عشق را با خنده ی مهرگونه اش تحویل همه می دهد؛حوریان با جامه های روشن و براق بر
محمد و آل محمد صلوات می فرستند و آسمان پهنایش را آرایش به ابرهای آبی و سفید د اده
است و قناری کنج قفس تنهایی اش را از یاد برده و آن قدر پایکوبی و بی قراری می کند که
گوش باد را مرتعش ساخت.بازوان نسیم به قاصدک ها نوید جمعه را می دهندو تور نوری بی
پایان فضای صبح را تسخیر نموده و ذراتش متبلور در فضا رقص کنان هردم زاد و متولد می
شوند و کبوتر سفیدی با بالهای سفیدش در آسمان دور واژه انتظار چرخ می زند و به دنبال
منجی ذکر خوش بوی <<اللهم عجل لولیک الفرج>> را می نوازد و دل من همچون بید ، از
تپش هیجان جمعه می لرزد آقا ! ای کاش آمدنت را همه باور می کردند و ای کاش می شد کمی
زود تر بیایی ،دل لاله های عاشق از نبودنت خون است و دیگر چشمی برای گریستن ندارند.به
خدا نبودنت دلمان را ریپش ریش کرده و گناه صورت زیبای پاکی را شسته و فطرت خالص آدمی
را چین و واچین ، حق و حقیقت پشت پرده شک و تردید محصور مانده و آه عطشناک یتیمی
روی دلهای بی کس و کار ما سایه انداخته است . خورشید باید از پس ابر بیرون بیاید و
چشمهای نابینای ما را درمان کند . آقا جان گناه زندگی پروانه ها را می سوزاند واگر توباشی
دیگر پر پروانه بی کورسویی از نور در دل شب تا هجران نمی سوزد. آقا سوز سرمای بی کسی
، دستهای مهربان آدم ها را تاول زده و دردی جانکاه در پیکره آرامش پیچیده است. آقا جان
ثروت وجاه طلبی مرید دلهای طمع کار شده و گرمای ملتهب حقارت بر فقر و تهی دستی طعن و
گلایه می زند. مهدی جان (عج) بگو کی می آیی تا کوچه ها را آذین کنیم و عطر خوش وصل را
بر پهنای باغ وصال بسراییم و خودستایی رنگ سبز را با مداد رنگی مهربانی ، بکشیم و
نمناکی چشمان قناری را با دستمال نوید آمدنت پاک کنیم. دوباره غروب شده و دل ماتم زده ما در
حسرت آمدنت بهانه از لحظه ها می گیرد . شاید دلتنگی غروب جمعه از بار شرمندگی چشمان
منتظر ما باشد ولی بدان که دل دقایق همیشه به امید آمدنت می تپد.
برگرفته از کیهان ۲۲ ۸