اسلام علیک یا اباعبدلله
وقتی همهمه فرشتگان، سکوت هفت آسمان را به هم می ریزد…
وقتی آن همه ستاره به میهمانی چشمان حبیب خدا رفته اند…
وقتی ماه برای آمدنش این پا و آن پا میکند و خورشید، مبهوتِ هیبت ستاره ای در زمین میماند…
وقتی آیه تطهیر برای جاری شدن بی تابی میکند و عطر گل های تکبیر در هوا بیداد؛ یعنی که احسنالخالقین، تمام جلوههای آسمانی را در کالبد زمینی گنجانده است؛ یعنی که روحی بزرگ و آیه ای مقدس را در لفافی از جنس بشر پیچیده است.
او کیست جز حسین(ع) که محفل آل کسا را با قدمهای سرخش رونق میدهد؟ او کیست جز خامس آل عبا، که فوجی از ملایک را به شوق دیدارش از عرش به فرش میکشاند؟
سرور جوانان بهشت آمده است. زمین حق دارد برای در آغوش گرفتن رکنی از بهشت، دستانش بلرزد و پاهایش سُست شود. چه کسی در بزرگی نسب به قدر و پایه حسین(ع) خواهد رسید؟ نسبش را باید در عطر جان فزای رسولالله بجویی؛ نسبش را باید در جنس لطیف یاس جست وجو کنی. نسب حسین به پایههای کعبه میرسد؛ به علی!
رواست که تنپوشش، پرنیان پر جبرئیل باشد و کامش را از شیره جان رسول برگیرند. رواست که شفاعت قدومش، فرشته مطرود عرش (یعنی فطرس) را مقرب درگاه سازد تا از شوق این شرافت، بر جماعت فرشتگان فخر فروشد.
تمام ذرات هستی در گوشه گوشهی کائنات به وجد آمدهاند تا بگویند:
السلام علیک، یا ابا عبدالله…