جان بی جمال جانان میل جهان ندارد

هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

قصه بهمن

15 بهمن 1391 توسط احمدپور

قصه ی بهمن…

یکی بود یکی نبود، غیراز خدا هیچکس نبود،  جز یکی یارخدا،  نام او روح الله،

آنکه بود مظهرمهر، آنکه شد نورسپهر، شهرتاریک و سیاه،

مردمان مرده و بی روح و نوا،

او با بانگ رسا،  میزد برهمه کس،تا صدایش همه جا…

خفته ها بیدار،

مست ها هوشیار،

قصه بسیار زیباست ، قصه ای بی همتاست .نهضتی جاویدان، رهبرش روح خداست .

مردگان زنده شدند، زندگی رنگی دگر، شد زمستان چو بهار

عده ای با ایمان ، با صفات شیران ،پاسدار و بیدار ،‌انقلابی هوشیار

دل ها مات و خموش ، بزدلانی چون موش ،گرد خود چرخیدند .

وه چه جنجالی بود!  جای ما خالی بود!

باز با بانگ رسا ، می سرودند تکبیر، یارانش همه جا، با سلاح وحدت .

قصه ام طولانیست ،

وقت تنگ باشد و کم ، هرچه بود زود گذشت ، دوران ماتم و غم ،

ماه بهمن که دمید، رهبر از راه رسید،

گاه تاریکی گذشت ، شام شد صبح سپید

نهضتی جاویدان، در پناه قرآن، خاطراتی زیبا، رهبرش روح الله .


Read more: http://www.iranmojri.com/ganjoor/archives/856-paradise.html#ixzz2ehEAqTgw

 نظر دهید »

میلاد ماه و خورشید

07 بهمن 1391 توسط احمدپور

<a href=

نور عترت آمد از آیینه ام

کیست در غار حرای سینه ام

رگ رگم پیغام احمد می دهد

سینه ام بوی محمد می دهد

میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد

 1 نظر

سه روایت

07 بهمن 1391 توسط احمدپور

 

 

    دلم برای فرزندان شهیدم تنگ شده است

 

 در هشت سال دفاع مقدس خانواده‌های بسیاری بودند که برادران به همراه پدر در جبهه بودند و همراه و همسنگر از انقلاب دفاع می‌کردند. این حماسه‌سازان بزرگ نمونه‌های روشنی از ایمان و ولایت‌پذیری امتی بود که برای عزت و سربلندی ایران و انقلاب از همه چیز خود گذشتند. در میان این خانواده‌ها، خانواده شهیدان اینانلو را برگزیده‌ایم و تنها به سه روایت از این خانواده که به نام سه شهید مفتخر شده است، اشاره خواهیم داشت.

 

روایت نخست:

او به مرخصی نیامد تا…

شهید سید محمود اینانلو شانزده ساله و دانش‌آموز سال دوم دبیرستان بود که دم از جبهه و جنگ می‌زد.
یک روز ساعت‌ها از تعطیل شدن دبیرستان می‌گذشت؛ اما به منزل نیامد. پس از پرس و جوی فراوان دریافتیم که  با شناسنامه برادر بزرگترش برای نام‌نویسی و اعزام به جبهه به بسیج رفته ولی معاون بسیج که برادرش را می‌شناخت، او را ثبت نام نکرده بود.

او با ناراحتی به منزل بازگشت و بسیار بی‌تابی می‌کرد، اما پدرش او را دلداری داد و گفت: نگران نباش! من خودم تو را به جبهه می‌برم.

پس از چند ماه، سیدمحمود به جبهه رفت و هیچ‌ گاه به مرخصی نیامد تا آنکه پس از سه ماه حضور در جبهه در عملیات والفجر چهار در دی ماه سال ۱۳۶۲ مفقودالاثر شد و پس از ده سال گمنامی، پیکر پاکش به آغوش روستای شهیدپرور یوسف‌آباد از توابع شهرستان شهریار بازگشت و عطر کربلا را در زادگاه خود پراکند.

روایت دوم :

دومین هدیه

او فرماندهی گردان حنظله و سپس سلمان را به عهده داشت و از آغاز جنگ تحمیلی در جبهه‌ها حاضر بود.
وقتی برادرش سیدمحمود مفقودالاثر شد، باز هم به جبهه‌ها رفت و در منطقه پنجوین به مدت هجده روز در محاصره نیروهای دشمن قرار گرفت. در‌‌ همان جبهه بود که سعادت یافت با لباس یک اسیر عراقی به زیارت مرقد پاک مولایش حضرت سیدالشهدا (ع) برود.

پس از آن زیارت، حالات او به کلی عوض شده بود و پیش از شهادتش به همسر خود گفته بود تا سه روز دیگر بیشتر زنده نمی‌ماند و حتی زمان و ساعت دقیق شهادت خود را به او گفت.
او دو ماه پس از شهادت برادرش سیدمحمود در عملیات خیبر به کاروان شهیدان پیوست و برادرش را در آغوش کشید.
او فرمانده شهید سید محمد اینانلو بود که دومین شهید خانواده‌اش شد.

روایت سوم:

به دنبال فرزندان

شهید سرافراز سیدعلی اینانلو هر‌ گاه که بر مزار فرزندان شهیدش سیدمحمود و سیدمحمد می‌رسید، با ناله می‌گفت: من از خدا می‌خواهم مانند مولایم علی (ع) به شهادت برسم.

او که در ستاد پشتیبانی جنگ مسئولیت داشت، بار‌ها پس از جمع‌آوری کمک‌های مردمی به مناطق جنگی رفت و آن‌ها را به رزمندگان اسلام رسانید و بدین‌سان بود که عشق به شهادت در جانش ریشه‌دار‌تر شد و سه سال پس از شهادت فرزندانش، عکس خود را بزرگ کرد و قاب گرفت، روی طاقچه اتاق گذاشت، حلالیت طلبید و به سوی جبهه‌های جنوب راهی شد.

شب آخر با خداوند راز و نیاز بسیار کرد و پس از خواندن نماز صبح گفت: «من فردا ساعت ۱۰ شهید می‌شوم». سپس برای چند دقیقه‌ای استراحت کرد. وقتی بیدار شد، نورانیت عجیبی در چهره‌اش آشکار بود و با شادی گفت: خواب دیدم سفرهٔ رنگینی پهن بود و همه شهدا کنار سفره نشسته بودند ولی پسرم سیدمحمد ایستاده بود و می‌گفت: من منتظر پدرم هستم.
او چند ساعت بعد یعنی در‌‌ همان ساعت ۱۰ صبح که خود گفته بود، بر اثر بمباران دشمن بعثی به شهادت رسید و به فرزندان شهیدش پیوست و سومین شهید از خانواده اینانلو، موجب افتخار روستای یوسف‌آباد از توابع شهرستان شهریار شد.

نقل از :سایت تابناک

 نظر دهید »

انتظار

06 بهمن 1391 توسط احمدپور

 

انتظار

 

در انتظار دیدنت  ،  لحظه شماری  می کنم                                                                          جانم به لب آمد ولی ، چشم انتظاری می کنم                                     


  ای سرور و مولای من،بنگر تو بر احوال من                                                                  بنگرکه ازهجر رخت ، چون بیقراری می کنم                            


ای عشق من ایمان من ، ای جان من جانان من                                                                         من درخیال کوی تو ، شب زنده داری می کنم                                                

 

ای یوسف زهرا بیــــــــا  ،  ای گلبن طاها بیا                                                                     خون دلم را بهر تو ، از  دیده  جاری  می کنم

معصومه احمدپور

 نظر دهید »

یازدهمین خورشید

29 دی 1391 توسط احمدپور

شهادت جانسوز امام حسن عسگری علیه السلام تسلیت باد

ويژه نامه شهادت امام حسن عسكري(ع)

امام حسن عسکری (علیه السلام) روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260  هجری، هنگام نماز صبح به شهادت رسیدند. ابن بابویه و دیگران گفته‌اند که معتمد عباسی آن بزرگوار را با زهر شهید نمود.

ابوسهل می‌گوید: “در محضر امام عسکری (علیه السلام) بودم که امام به خادم خود فرمود تا مقداری آب بجوشاند. پس از آنکه آماده شد، مادر حضرت حجت (عج) آن را برای امام (علیه السلام) آورد، همینکه خواست ظرف را به دست آن حضرت بدهد و حضرت بیاشامد،  دست مبارکش لرزید و ظرف به دندانهای پیشین ایشان برخورد کرد. امام ظرف را بر زمین گذاشت و به خادم خود فرمود: “داخل این اتاق می‌شوی و کودکی را به حال سجده می‌بینی، او را نزد من بیاور.”

ابوسهل می‌گوید که خادم گفت: “من وارد اتاق شدم؛ ناگاه چشمم به کودکی افتاد که سر به سجده نهاده بود و انگشت اشاره خود را به سوی آسمان بلند کرده بود. به آن بزرگوار،  سلام کردم و آن حضرت پاسخ مرا داد و نماز و سجده را مختصر کرد. پس از پایان نماز، عرض کردم که امام عسکری (علیه السلام) می‌فرماید شما نزد او بروید. در همین هنگام مادر بزرگوارش آمد و دستش را گرفت و نزد پدر برد.

ابوسهل می‌گوید چون آن کودک به محضر امام حسن عسکری (علیه السلام) رسید و  سلام کرد، بر چهره‌ اش نگاه کردم، دیدم که رنگ چهره مبارکش روشنایی و تلالو دارد و موی سرش به هم پیچیده و مجعد و ما بین دندانهایش گشاده است. همینکه امام عسکری (علیه السلام) نگاهش به فرزندش افتاد، گریست و فرمود: “ای سید خاندان خود، مرا آب بده، همانا من به سوی پروردگار خویش می‌روم.” آن آقازاده ظرف آب را به دست خویش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سیراب کرد. آنگاه امام (علیه السلام) فرمود: “پسرم!، بشارت باد تو را که تویی مهدی و حجت خدا بر روی زمین و تویی پسر و جانشین من و منم پدر تو، و تویی محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) و پدر توست رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و تویی خاتم ائمه طاهرین و نام تو همنام رسول خدا است. این عهدی است به من از پدرم و پدرهای طاهرین … و در همان هنگام بود که حضرت امام عسکری (علیه السلام) به شهادت رسید.(۱)

…………………………………..

پی نوشت ها:

(۱)سایت تبیان به نقل از: كتاب الغیبه،  شیخ طوسی (ره).

 نظر دهید »

خوش گفتاری

29 دی 1391 توسط احمدپور

 

قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً، مُؤْمِنُهُمْ وَ

مُخالِفُهُمْ، أمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَيَبْسِطُ لَهُمْ وَجْهَهُ، وَ أمَّا الْمُخالِفُونَ فَيُكَلِّمُهُمْ بِالْمُداراةِ

لاِجْتِذابِهِمْ إلَي الاْيِمانِ.

 Click here to enlarge

rjome">امما حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: با دوست و دشمن خوش گفتار و خوش برخورد باشيد، امّا با دوستان مؤمن به عنوان يك وظيفه كه بايد هميشه نسبت به يكديگر با چهره اي شاداب برخورد نمايند، امّا نسبت به مخالفين به جهت مدارا و جذب به اسلام و احكام آن

 

«مستدرك الوسائل، ج 12، ص 261، ح 14061»

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 52
  • 53
  • 54
  • ...
  • 55
  • ...
  • 56
  • 57
  • 58
  • ...
  • 59
  • ...
  • 60
  • 61
  • 62
  • ...
  • 65
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

جان بی جمال جانان میل جهان ندارد

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • انتظار
  • احکام
  • اخلاق
  • آقای من
  • روایت عشق
  • گوهر حجاب
  • تلنگر
  • ایام الله
  • حدیث باران
  • نیایش
  • مردان آسماني
  • کلام مولا
  • کتاب زندگی
  • ویژه شهادت
  • ویژه ولادت
  • داروخانه معنوی
  • برگ سبز

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار

  • امروز: 177
  • دیروز: 49
  • 7 روز قبل: 108
  • 1 ماه قبل: 1158
  • کل بازدیدها: 80583

جان بی جمال جانان میل جهان ندارد

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس