ولی فقیه از دیدگاه شهید چمران
شهید مصطفی چمران:
من نمی گویم ولی فقیه معصوم است،
اما ملتی که به امر خدا به امر ولی فقیه اعتماد می کنند،
خدا اجازه اشتباه به آن رهبر را نمی دهد و به نوعی به او معصومیت می بخشد .
لباس نظامی
روزي در خدمت مقام معظم رهبري بودم كه فرمودند: من در زمان جنگ، هميشه با لباس نظامي در جبهه ها حاضر مي شدم. اما ترديد داشتم كه آيا مصلحت همين است كه من لباس نظامي را بپوشم يا با همان لباس روحاني در جبهه ها حضور پيداكنم؟! يك روز پنجشنبه كه از جبهه به منظور شركت در نماز جمعه به تهران آمدم براي دادن گزارش مستقيماً از فرودگاه به جماران رفتم، امام ( ره) در پشت پنجره ايستاده بودند. من مشغول باز كردن بند پوتين ها شدم و اين كار مدتي طول كشيد . حضرت امام ( ره) همچنان ايستاده بودند و با لبخندي ، به دقت مرا نگاه مي كردند . چون وارد اتاق شدم و دست امام را بوسيدم، ايشان دستي به شانه من زدند و فرمودند : زماني پوشيدن لباس سربازي در عرف ما خلاف مروت بود، ولي الآن مي بينم برازنده ماست ! با اين كلام دلرباي امام ، ترديد از دلم بيرون رفت و هميشه از پوشيدن لباس نظامي لذّت مي بردم!
حجت الاسلام والمسلمين ذوالنوري :
عمار تو می گردم
رهبر نشوی تنها ، من یارتو می گردم
وزجرگه عشاقت سردار تو می گردم
گر لشکر سفیانها از غرب به پاخیزد
در قحطی انسان ها عمار تو می گردم
از طعنه اشعث ها خون است دلت مولا
تبدار غمت هستم بیمار تو می گردم
با جرم ولای تو گر بر سر دار آیم
مدح تو کنم بر دار تمار تو می گردم
دقت در بیت المال
يك روز مهمان مقام معظم رهبري بودم. فرزند ايشان آقا مصطفي نيز نشسته بود كه سفره گسترده شد،آيت الله
خامنه اي به وي نگاهي كرد و فرمود: شما به منزل برويد. من خدمت ايشان عرض كردم: اجازه بفرماييد
آقازاده هم باشند، من از وي درخواست كرده ام كه باهم باشيم.
آقا فرمودند: اين غذا از بيت المال است، شما هم مهمان بيت المال هستيد. براي بچه ها جايز
نيست كه بر سر اين سفره بنشينند. ايشان به منزل بروند و از غذاي خانه ميل كنند. من در آن
لحظه فهميدم كه خداوند چرا اين همه عزت به حضرت آقا عطا فرموده است.
حضرت آيت الله جوادي آملي
ساده تر از این؟
وظيفه خود مي دانم اين مهم را به مردم مسلمان و
انقلابي ايرانبگويم كه من از وضع منزل حضرت
آيت الله خامنه اي مطلع هستمدر خانه مقام معظم
ر هبري هرگز بيش از يك نوع غذا بر سر سفره نيست.
خانواده ايشان روي موكت زندگي مي كنند. روزي به
منزل ايشان رفتم، يك فرش مندرس و پوسيده زير
پاهايم پهن بود كه من از زبري و خشني آن فرش-
كه ظاهراًجهيزيه همسر ايشان بود- اذيت مي شدم از آنجا بر خاستم و به موكت پناه بردم
حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني )ره)
رویای صادق
يك وقت بدون اطلاع وارد محله اي براي ديدن خانواده شهيدي
شديم، ديديم محله پر از جمعيت است و براي ورود مقام معظم
رهبري، گاو و گوسفند آماده كرده اند. آقا با ديدن صحنه ناراحت
شدند و فرمودند: مگر من نگفتم مزاحم مردم نشويد و ديدار من
بدون اطلاع قبلي باشد. ما عرض كرديم: آقا، از دفتر اطلاع نداده اند.
بالاخره آقا وارد منزل پدر شهيد شدند و فرمودند: بگو ببينم چه
كسي آمدن مرا به شما اطلاع داده است، آيا از دفتر اطلاع داده اند؟
پدر شهيد عرض كرد: نه آقا، من ديشب حاج آقا روح الله را در خواب ديدم. پسرم علي رضا نيز در كنار امام ( ره) نشسته بود.
امام (ره) رو به من كردند و فرمودند: فلاني، فردا شب مهمان عزيزي داري، از مهمانت پذيرايي كن. گفتم:
مهمان من كيست؟ فرمودند: رهبر مهمان شماست، با تعجب گفتم رهبر مي خواهد به خانه ما بيايد؟! پسرم گفت :
بله بابا، رهبر مي خواهد به خانه ما بيايد از ايشان پذيرايي كنيد.
عطر گل یاس
امام قلبها
سالگرد رحلت ملکوتی امام قلبها تسلیت باد
یارب قـوام راه خمیــنـی مـدام بــاد / جـاویـد رهــبـر ره و خــط قـیام باد
هجرامام؛ جان ودل از مومنین شکسـت / بـرجـان آن شکسته دلان صد سلام باد
خداوند امام عزیزمان را به عنوان گوهری یکدانه و ذخیره ای از سوی خود در میان ملت ما قرار داد .
بزرگداشت امام برای ما ، جنبه اعتقادی ، ایمانی، انقلابی، عاطفی و ملی دارد.
نام او پرچم انقلاب ، راه او راه انقلاب و اهداف او اهداف این انقلاب است.
امام به همه فهماند که انسان کامل شدن ، علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست.
وظیفه همة ماست که با توکل به خدا و تقویت روح اخلاص و همبستگی و تبعیت از ولایت فقیه، حرکت عظیمی را که امام بزرگوار آغاز کرده اند ، ادامه دهیم.
راه ما راه امام خمینی است و در این راه با همة قدرت و قاطعیت خود پشت سر رهبر فرزانه مان حضرت آیت الله خامنه ای ، حرکت خواهیم کرد.
دو رکعت نماز عشق
دختر امام خميني رحمه الله عليه درباره يكي از خاطرات زمان دستگيري ايشان مي گويد: امام براي من تعريف كردند: توي راه من گفتم كه نماز نخوانده ام، يك جايي نگه داريد كه من وضو بگيرم. گفتند:«ما اجازه نداريم.» گفتم : شما كه مسلح هستيد و من كه اسلحه اي ندارم. به علاوه شما همه با هم هستيد و من يك نفرم، كاري كه نمي توانم بكنم. گفتند:« ما اجازه نداريم .» فهميدم كه فايده اي ندارد و اينها نگه نمي دارند. گفتم: خوب ، اقلا ً نگه داريد تا من تيمم كنم. اين را گوش كردند و ماشين را نگه داشتند، اما اجازه پياده شدن به من ندادند. من همين طور كه توي ماشين نشسته بودم، از توي ماشين خم شدم و دست خود را به زمين زدم و تيمم كردم. نمازي كه خواندم، پشت به قبله بود. چرا كه از قم به تهران مي رفتيم و قبله در جنوب بود. نماز با تيمم و پشت به قبله و ماشين در حال حركت! اين طور نماز صبح خود را خواندم. شايد همين دو ركعت نماز من مورد رضاي خدا واقع شود.
تکریم قاریان نوجوان
در جلسه اي كه اكثر قاريان مشهور قرآن حضور داشتند، حضرت آية الله خامنه اي دستور دادند نوجوانان قرآن بخوانند و صدايشان را نيز ضبط كنند. بچه ها يكي پس از ديگري قرآن خواندند. آقاي منصوري نيز در آن جلسه سوره ي حمد را با صداي عبدالباسط و با يك نفس قرائت كرد. آقا ايشان را خيلي تشويق كردند و به رسم يادبود يك سكه ي بهار آزادي به آقاي منصوري هديه دادند.
سپس آقا فرمودند: بزرگترها نيز قرآن بخوانند. يكي از دوستان بلند شد و ضبط را مقابل قاري گذاشت، چون نوار تمام شده بود ايشان نوار را برگرداندند تا قرائت آنان را روي قرائت قريان نوجوان ضبط كند آقا سريع تذكر دادند و ايشان را از اين كار بازداشتند. آن شخص عرض كرد: آقا اين نوجوانان كه قاري نيستند، اگر قرار است قرائت فردي ضبط شود بايد از استادان اين رشته باشد. آقا فرمودند: آن نوار را نزد من بياوريد. سپس نوار را گرفتند و فرمودند:
ما ساليان سال صداي بزرگترها را شنيده ايم، اما اين نوجوانان را كمتر مي بينيم، نوار اينها را داشته باشيم بهتر است.
به اين ترتيب آقا نگذاشتند صوت نوجوانان، پاك شود. از ديدن اين صحنه نوجوانان خيلي تحت تاثير قرار گرفتند.
آقای سید مجتبی سادات فاطمی
حضور قلب در نماز
موقعی که در ایرانشهر،در محضر آیت لله خامنه ای در تبعید بودم، روزی عده ای از علما از قم برای ملاقات ایشان آمده بودند، وقت نماز همه برای اقامه نماز جماعت به امامت معظم له آماده شدند. همینطور که نماز جماعت بر پا بود، ناگهان بزغاله ای وارد اتاق شد و شروع کرد به این طرف و آن طرف پریدن و در آخر، سجاده یکی از نمازگزاران را برداشت و با خود برد.
چند نفر از نمازگزاران به کلی آرامش شان به هم خورد و خندیدند که یکی از آنها من بودم و از خنده ما دیگران نیز به غیر از حضرت آیت الله خامنه ای خندیدند. ولی آقا نمازشان را بدون هیچگونه حرکت اضافی به پایان رساندند. بعد از نماز از آقا پرسیدم که شما چطور توانستید نمازتان را ادامه دهید؟ آقا فرمودند: در مورد چی؟ عرض کردم: به خاطر بزغاله ای که وارد اتاق شده بود. آقا فرمودند: ذره ای از این جریان را متوجه نشدم.
حجة الاسلام والمسلمین راشد یزدی (مشهد)
حساسیت در مصرف بیت المال
یك روز مهمان مقام معظم رهبری بودم. فرزند ایشان آقا مصطفی نیز نشسته بود كه سفره گسترده شد،آیت الله خامنه ای به وی نگاهی كرد و فرمود: شما به منزل بروید. من خدمت ایشان عرض كردم: اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند، من از وی درخواست كرده ام كه باهم باشیم.
آقا فرمودند: این غذا از بیت المال است، شما هم مهمان بیت المال هستید. برای بچه ها جایز نیست كه بر سر این سفره بنشینند. ایشان به منزل بروند و از غذای خانه میل كنند. من در آن لحظه فهمیدم كه خداوند چرا این همه عزت به حضرت آقا عطا فرموده است.
حضرت آیت الله جوادی آملی
برخورد کریمانه
یکی ازدوستان می گفت: يك روز كه مقام معظم رهبري به یکی از کوهاي اطراف تهران رفته بودند با دختر و پسري دانشجو، بر خورد مي كنند كه به لحاظ ظاهري وضع مناسبي نداشتند و تصور مي كردند كه آقا دستور دستگيري آنها را خواهد داد، ولي بر خلاف تصورآن دو، مقام معظم رهبري با آن ها احوال پرسي كردند و از شغل و فاميل بودن آن ها سؤال كردند، پسر وقتي با خلق زيباي آقا مواجه شد، واقعيت را گفت كه ما دوست هستيم. آقا ابتدا درباره ورزش و مزاياي آن با آن دو صحبت كردند و بعد هم فرمودند: بد نيست صيغه محرميتي در ميان شما بر قرار شود و شما با هم ازدواج كنيد و به آن ها پيشنهاد دادند كه اگر مايل بوديد در فلان تاريخ بياييد، من آمادگي دارم كه شخصأ عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظي كردند و طبق قرار همراه خانواده خود، محضر آقا رسيدند. آقا عقد آن ها را جاري كردند و با بر خورد كريمانه مقام عظيم الشأن ولايت، اين دو جوان تغيير مسير دادند و آن دختر غير محجبه، به يك دختر محجبه و معنوي و آن پسر دانشجو به يك جوان مذهبي مبدل شدند.
به نقل از: آقاي محمد امين نژاد (از كارمندان صدا و سيما ـ تهران)
چفیه رهبر بر گردن اویس قرنی
نفوذ معنوی
نفوذ معنوی در زندانبانان
در سال 1350 هجری شمسی كه قضیه جشن های 2500ساله شاهنشاهی پیش آمد، ندای امام از نجف اشرف باعث حركتهایی در حوزه علمیه مشهد گردید و ساواك با اطلاع از این كه همه این تحریك ها به محوریت چند نفر انجام می پذیرد كه در رأس آنها حضرت آیت الله خامنه ای است از این رو ایشان را دستگیر و روانه زندان كرد. بنده نیز به همین دلیل در زندان بودم. فردای آن روز حضرت آیت الله خامنه ای كه در سلول مجاور من بود، بر اثر نفوذی كه در زندانبانان گذاشته بود موفق شده بود از سلول بیرون بیاید. ایشان وقتی مرا با آن وضع رقت بار دید، فرمود: دیشب تو بودی كه ناله می كردی؟ پاسخ دادم بله. ادامه دادم با همین وضع خون آلود مجبور شدم نماز صبح را برای این كه قضا نشود بجا آورم،آیا نمازم صحیح است؟ آقا فرمودند : بهترین نمازی كه شاید در عمرت موفق به خواندن آن شدی همین دو ركعت بوده است. دیشب كه ناله های تو را می شنیدم با خود می گفتم: این شخص كیست یك لحظه در دلم به جده ام حضرت زهرا (س) متوسل شدم كه صاحب این ناله هر كه هست از شكنجه خلاصی یابد.
این سخن و ملاقات چنان در من تأثیر گذاشت كه دردهای ناشی از شكنجه را به فراموشی سپردم
حجت الاسلام صادقی (مشهد)
صحنه سازی نکنید
رفته بوديم استان مازندران. يك منطقه محرومي دارد اين استان به نام «ارس مالخوست» براي بازديد از مدارس وقتی كه وارد که شدیم ديديم همه ميز و صندلي ها نو است. آقا كمي توي كلاس ها گشت زدند و بعد توي يكي از كلاس ها كنار پسر بچه اي خم شدند و پرسيدند: آقاجان! اين ميز و صندلي ها رو كي براي شما آورده اند؟
پسرك با ذوق و شوق گفت: همين ديروز آوردن!
آقا با خشم به همراهان و مسئول مربوطه نگاه كردند و …
- چه ضرورتي دارد به خاطر مسئوليني كه نسبت به مشكلات واقفند، صحنه سازي كنيد!
آن روز سفر، كلا براي همه تلخ شد.
داستان عبا
يك عباي خيلي شيك هديه آورده بودند، آقا عبا را به ما داد و گفتند: اين
عبا را براي من آورده اند… من كه عباي چند ده هزار توماني روي دوشم
نمي اندازم ولي اگربدهم به يك نفر، خود او عادت مي كند كه لباس های آن
چناني بپوشد. اين عبا را بفروشيد و تبديل به سه چهار عبا كنيد و بدهيد به
چند نفر. به يك نفر ندهيد.
همين كار را كرديم و از يك عبا، چهار نفر صاحب عبا شدند!
نوشته شده در تاریخ21 خرداد1388 توسط سرباز ولایت